مشق عشق
کاش خداوند سه چیز را نیافریده بود: عشق و غرور و دروغ زیرا اگر عشق نبود انسان به خاطر غرورش دروغ نمیگفت... ............ دوستی چیست؟ شاید شمعی است که هر دم میسوزد و شاید عشقی است که هردم می جوشد و شاید ترانه ایست که آوازه اش در دلها جاری است ************************* خیلی جالبه :از سوسک می ترسیم................از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم از عنکبوت میترسیم................از اینکه تمام زندگیمون نار عنکبوت ببنده نمی ترسیم. از خوب سرخ نشدن قورمه سبزی میترسیم................از سرخ شدن ادما از خجالت نمیترسیم از سرما خوردگی میترسیم................از سرخورده کردن دوستامون نمیترسیم. از شکستن لیوان میترسیم................از شکستن دل ادما نمیترسیم از اینکه بهمون خیانت کنند میترسیم................از خیانت به دیگران نمیترسیم
هیچکس نمیتونه به دلش بگه که نشکنه ولی من حداقل تونستم یادش بدم وقتی که شکست لبه تیزش توی دست کسی که اونو شکسته نبره اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی ، اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی ، اگه ستاره بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی . بهترین معلمم کسی بود که بهترین چیز را به من اموخت دو خط روی تابلو کشید وگفت این دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسند مگر اینکه یکی خود را بشکند عزیزم تا غرورت را نشکنی به چیزی که می خواهی نمیرسی دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟ گفت نه ..... گفت دوستم داری؟ گفت نوچ.... گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا.... دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت؟!؟! پسره بغلش کرد گفت: تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی. تورودوست ندارم! چون عاشقتم.... اگه تو بمیری گریه نمیکنم! چون منم میمیرم گذشت زمان برای آنان که در انتظارند بسیار کند برای آنان که می هراسند بسیار تند برای کسانی که زانوی غم به بغل می گیرند بسیار طولانی و برای کسانی که سرخوشند بسیار کوتاه است اما برای کسانی که عشق می ورزند ..آغاز و پایانی نیست و زمان تا ابدیت ادامه دارد . اولم تو بودی و آخرشم تو خواهی بود نمیخوام طعم چشم دیگری را بنوشم آبرنگ نگاه چشمانت شرب هم باشد تشنه ی یک نگاهم جز سراب نگاهت دریای چشم دیگری نمی نوشم جز نگاه عاشقانه هایت عطر خیال دیگری نمی بویم عاشقانه ترین عاشقانه هایم فدای تو انتظار بارانت سخت هم باشد فقط به خیال آمدنت خیسه خیسم دل من یه قفل امّا دست تو مثل کلیده می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده یه سوال عاشقونه بگی هر کسی میدونه اونکه دادم دل رو دستش چرا دل به من نمیده چقدر دعاکنم من خدارو صدا کنم من دست من به آسمونه نیمه شب ودم سپیده گفتم ازعشق تومیخوام سربزارم به بیابون گفتی تو عاقل تراز اینی این کارا از تو بعیده التماس کردم که یکشب لااقل بیای به خوابم گفتی که هزیون وتموم کن انگاری تبت شدیده گفتم آرزو دارم تومال من بشی یه روزی گفتی توی این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده اونی که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر اونی که دنبالشی تو چرا دائم نا پدیده امّا تودل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه شده رنگ من که هیچی زیبایی رنگ آسمون هم پریده سرنوشت گریه نداره خود تواینو گفتی تو منو گذاشتی رفتی امّا میخوام بنویسم چقدرواسه من اسمش عزیزه اونکه از من دل بریده بذار به حساب غربت نکنه دلت بگیره عزیزم بگو ببینم که چه رنگه روزگارت خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت سرتو با مهربونی بذاری روی شونم تو فقط واسم دعا کن آخه دنبالت بمونم